خاطراته شمالم!
وثقتيموز
مي خوام خوشبخت بشم و تلاش مي كنم راه خوشبختي رو پيدا كنم ...
پنج شنبه 30 شهريور 1390برچسب:, ساعت 23:58 | Emeli

 

خب خداروشكر خاطره ايجاد شد برامون

 

اوليش پشه! بررسي كردم پشه هاي رشت اين مدلين!

ما اينجا با پيف پاف داريم از شرشون راحت ميشيم... پيف پاف كه زدي دو حالت پيش مياد :

 

1. پشه ميره ... برميگرده... همينجوري نيگات ميكنه؟! ... ميگي جانم؟ ميگه بازم بزن بازم بزن!!! اين مدلشو ميگن، پشه پرو!

(فكر كنم فكر كرده ادكلن ميزنم براش! آره جانم، حيف كه ايرانيه، يادم رفت برات ايتاليايي ، فرانسوي اينا بيارم، مجبور به برگشت نشييي...)

2. پشه ميره... بر ميگرده... تا ميتونه سياه و كبودت ميكنه!!! ... اين مدلشو ميگن، پشه عقده اي!

 

خوشم مياد بازم با اعتماد بنفسه تمام ، ميگم از شرشون راحت ميشيم!!!

 

دوميش مامان عزيزم (يعني مامانه مامانم) از اينايي هست كه سر ساعت والبته سرشب خوابش ميبره!!! اما تا الان كه 4 ميشه بيدار نگه اش داشتيم!!! ازم پرسيد، اميلي جان ، ساعت چنده؟ خيلي باحال ، گفتم : هيچي، 3 و نيمه صدا مامان عزيزو شنيدين ؟

 

 ------------------------------

الان 31 شهريور 90 ساعت 4:14 هستش!



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





درباره وبلاگ


Emeli هستم. 22 سالمه. ساكن تهرانم. نرم افزار كامپيوتر خوندمو تازه فارغ التحصيل شدم. تصميم به ازدواج داشتم ولي به هزاران دليل كه درست و غلطشو نمي دونم، ازدواجم سر نگرفت! خانواده ي مذهبي ندارم و تا سال اول دبيرستان، بي حجاب بوودمو از اينكه ديگران از ظاهرم و اندامم تعريف مي كردند شاد بوودمو روز به روز بيشتر بي حجاب مي شدم. ساله پيش دانشگاهيم، از لحاظ پوشش تغيير رويه اساسي دادم و در ذهنم تعارضاتي پيش اوومد كه منو واداشت به اينكه بدونم من كيم؟ باورهام چيه؟ باور درست كدومه ؟ به همين دليل قم رو براي گذروندن دوران دانشجويي انتخاب كردم ( شهري ديده بودم كه ميتونم از لحاظ مذهبي به اطلاعات كافي برسم) اما مشكلات فراوووني برام پيش اوومد و كمتر تونستم بهره برداري كنم ولي اين تعارضات هنوز هستو من به دنبال حلش هستم! البته بگم ، ذهن به شدت پرسشگر و كنجكاوي دارم و علاوه بر اوون مسائل رو ساده قبول نمي كنم، همين باعث شده كه هميشه بگم «نمي دونم!» و به دنبال اوون تلاش كنم براي دونستن! پس دفتر خاطراتي تهيه كردمو از افكارم از خاطراتم از درددل هام درش نوشتمو به زندگيم دقيق شدم ، تا هم خودم رو خدا رو راه و رسم زندگي رو ! پيدا كنم و هم خاطراتم و روند زندگيم رو ثبت داشته باشم، تا هميشه به يادم بمونه ! دفترم هميشه مخفي بوود و از اين كه خوونده نميشد خسته شدم و تصميم گرفتم به بلاگ تبديلش كنم.
آخرین مطالب

پيوندها


 

 

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان وثقتيموز و آدرس delnegari.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید